آرزوی پرواز | |||||||||||||||
چگونه تصمیمات مهم را سریع اتخاذ کنیم؟"وقتی بدانید ارزشهایتان چیست، گرفتن تصمیمات مهم دیگر سخت نخواهد بود." – روی دیزنی آیا شده تا به حال با کسی در ماشین باشید و این سوال پیش بیاید که، "دوست داری چه بخوریم؟" "نمی دانم، تو چی دوست داری؟" "منم نمی دانم، هر چی باشه خوبه." "ساندویچ خوبه؟" "نه الان حال برگر خوردن ندارم." "هیچوقت نشده تا به حال تصمیم درستی بگیرم که کسی از آن خبردار شده باشد." – چارلی جونز تصمیم گیری سریع در همه جنبه های زندگی اهمیت بسیار زیادی دارد. هر تصمیمی که می گیرید یک نتیجه به دنبال خواهد داشت. برای بعضی ها این فرایند تصمیم گیری بسیار سریع و بدون مشکل است. برای بعضی دیگر حتی اینکه صبح که می خواهند سر کار بروند چه بپوشند هم یک پروژه بسیار طولانی و خسته کننده می شود. چرا تصمیم گرفتن سخت است اگر پشت هر تصمیم گیری یک قدرت اعجاب آور باشد و تصمیماتی که می گیرید زندگی شما را شکل دهد، پس چرا تصمیم گرفتن اینقدر سخت است؟ یک متخصص این توضیح را ارائه می کند: "بعضی چیزهای دنیای مدرن—مثل گوشی موبایل و ایمیل—برای رشد رهبران سالم نیست. قبل از اینکه گوشی موبایل اختراع شود، اگر رئیس حضور نداشت، مسولیت با مقام بعد از او بود. این تصمیم یا درست بود یا غلط اما باید مسئولیت را قبول می کردید. با همین کارها بود که آموزش می دیدید و رشد می کردید. الان دیگر خیلی راحت زنگ می زنند و از رئیس می پرسند که چه بکنند. رئیس های کارکشه و قدیمی تر معمولاً به کارمندانشان می گویند فقط وقتی به آنها زنگ بزنند که دیگر کار از کار گذشته است نه قبل از آن." باید بگویم من هم با عقیده این متخصص موافقم. مسئولیت تصمیم گیری باید روی تصمیم گیرنده باشد. اگر تصمیم گیرنده محکمی نباشید، بهترین کاری که برای بهتر شدن و تقویت خود می توانید بکنید این است که شروع به گرفتن تصمیمات مربوط به خود کنید. البته گفتن این خیلی ساده تر از عمل کردن به آن است. عوامل زیادی از تصمیم گیری افراد جلوگیری می کند که در زیر به آنها اشاره می کنیم. ترس از شکست – یکی از دلایلی که چرا فرایند تصمیم گیری برای بعضی افراد اینقدر دشوار شده است به خاطر عواقب و نتایج سخت آن تصمیم می باشد. فرد نمی خواهد با نتیجه آن تصمیم روبه رو شود. ترس از مسئولیت – بعضی ها نمی خواهند اگر تصمیمشان اشتباه باشد مسئولیت آنچه اتفاق می افتد را گردن بگیرند. فقدان تجربه – وقتی در کودکی نتوانسته باشید برای خود تصمیمات بزرگ یا حتی کوچک بگیرید، توانایی تصمیم گیری در بزرگسالی را هم نخواهید داشت. انتخاب های زیاد – داشتن انتخاب های خوب زیاد فرایند تصمیم گیری را دشوار می کند. محاسبات در مقابل احساسات بیشتر مردم فکر می کنند که همه تصمیمات باید برحسب آنچه احساس می کنند گرفته شود. زمان هایی هست که تصمیم گیری براساس احساسات درست ترین روش بود. تصمیم گیری براین اساس فوایدی دارد. یکی از مزیت های آن سرعت عمل است. از روی احساس تصمیم گرفتن نیاز به هیچ حساب کتابی ندارد. چند وقت پیش در یک جلسه آموزشی سمینار بودم که در آن پیتزا سرو می شد. وقتی همه به صف شدند و تکه های پیتزایمان را برداشتیم من متوجه دو دسته متفاوت از افراد شدم. بعضی ها به سمت جعبه های پیتزایی می رفتند که روی پیتزا مطابق میل و ذائقه شان بود. یک نگاه سریع می انداختند و بعد تکه ای که نزدیکتر به آنها بود را بر می داشتند. بعضی های دیگر به دقت به تکه های پیتزا نگاه می کردند و در ذهنشان حساب کتاب می کردند که کدام تکه کوچکتر است و آن تکه کوچکتر را برمی داشتند. بااینکه برای آنهایی که در صف پشت آنها قرار داشتند اینکار کمی خسته کننده بود اما مشخص بود که تصمیم گیری آنها فقط از طریق شهود نیست. احتمالاً محتوی چربی، سدیم یا کربوهیدرات های هر پیتزا بر تصمیم آنها اثر داشته و باعث شده که به سمت پیتزاهای بزرگتر نروند. در برخی موارد، آن تصمیماتی که براساس حساب کتاب باشد تصمیمات بهتری هستند. از طرف دیگر اگر همه تصمیم گیری ها براساس حساب کتاب باشد درست به اندازه تصمیمات صرفاً احساسی بد خواهد بود. اگر بخواهید شغلی را که 4 سال آینده تان را می خواهید با آن بگذرانید را انتخاب کنید، ممکن است همه عوامل به نظرتان بسیار مهم برسند. شما باید تصمیم بگیرید که یک متخصص مالی شوید یا به کلاس آشپزی بروید. ممکن است برآورد کنید که می توانید براساس مهارت های کنونیتان، طول مدت آموزش، و درآمد شروع یک متخصص مالی تا یک متخصص آشپزی، یک متخصص مالی شوید. ممکن است نتیجه گیری کنید که بهترین تصمیم براساس محاسباتتان این است که تخصص مالی را پیش بگیرید. بعد ممکن است با خودتان بگویید، "صبر کن، من اصلاً دوست ندارم یک متخصص مالی شوم." بااینکه محاسباتتان شما را به یک سمت می کشاند اما علایقتان به سمت نقطه مخالف آن هدایتتان می کند. بهترین راه برای شروع گرفتن تصمیمی که می خواهید با آن زندگی کنید این است که چند سوال مهم از خودتان بپرسید. - آیا همه اطلاعات لازم برای گرفتن یک تصمیم درست را دارم؟ - چه انتخاب هایی پیش روی من است؟ - اگر تصمیم نادرست بگیرم چه می شود؟ - اگر تصمیمی که می گیرم نادرست باشد چه احساسی خواهم داشت؟ - آیا تابه حال لازم بوده در گذشته تصمیم مشابهی بگیرم؟ اگر اینطور است، نتیجه آن چه بوده؟ - ادراک و شهود من در این باره چه میگوید؟ گرفتن تصمیم کسانیکه قادرند سریع تصمیمات درست بگیرند در همه مراحل زندگیشان با ارزش تلقی می شوند. در بیزنس کسانیکه می توانند تصمیمات درست بگیرند رهبران بهتر و تواناتری به شمار می روند. در فوتبال بازیکنان خط حمله مهمترین موقعیت را دارند چون تصمیم گیری نهایی با آنها است. حتی در خانه خودتان هم می بینید که کسی که اکثر تصمیمات را می گیرد کسی است که امور خانه را برعهده می گیرد. داشتن مهارت تصمیم گیری صحیح ارزش بسیار بالایی در زندگی دارد. "... وقتی باید تصمیم سریعی بگیرید و می دانید که این احتمال وجود دارد که این تصمیم اشتباه باشد، بدترین کاری که می توانید بکنید این است که بنشینید آنجا و بترسید و امیدوار باشید." -- استیون ییتس ارزشهای خود را بشناسید – وقتی چیزهایی که برایتان ارزشمند هستند را بشناسید، تصمیماتتان ساده تر خواهند شد. اگر به خانواده تان بیشتر از پول ارزش می گذارید آنوقت تصمیم اینکه کاری انتخاب نکنید که زمان استراحتتان کنار خانواده را نگیرد بسیار ساده تر به ذهنتان خواهد رسید. رمز کار اینجا این است که درمورد چیزهایی که برایتان ارزشمند است با خودتان صادق باشید. روی دیزنی، برادر والت دیزنی که در سالهای اخیر امور مالی دیزنی را اداره می کرد، می گوید، "وقتی بدانید ارزشهایتان چیست، تصمیم گرفتن دیگر سخت نخواهد بود." اطلاعات – تا می توانید سریع درمورد مسئله موردنظر اطلاعات جمع کنید. ممکن است بخواهید از کسی اطلاعات بگیرید اما وقتی تصمیمی آینده شما را تعیین می کند فقط روی توصیه های آنها تکیه نکنید. درعوض برای گرفتن تصمیمتان از اطلاعات آنها استفاده کنید. آرام باشید – حفظ آرامش و خونسردی یکی از بهترین چیزهایی است که می توانید در تصمیم گیری های مهم داشته باشید. تصمیم گرفتن در آرامش مطمئناً خیلی بهتر خواهد بود چون قادر خواهید بود همه اطلاعات لازم را به خوبی بررسی کرده و احساسات گمراه کننده و نامربوط را از خودتان دور کنید. "بعضی وقت ها مهم نیست از کدام طرف حصار پایین می پرید. مهم همان پایین پریدن است! بدون تصمیم گیری قادر به پیشرفت نخواهید بود." – جیم ران شجاعت می خواهد – تصمیم گیری سریع شجاعت می خواهد. اینکه بتوانید سریع فکر کنید و با نشانه های احتمالی یک تصمیم گیری نادرست کنار بیایید نیازمند شجاعت است. با گرفتن سریع تصمیمات کوچک از روی غریزه شروع کنید و بعد نتیجه را بررسی کنید. با یاد گرفتن اینکه برای هر موقعیت کوچکی که در آن هستید تصمیم بگیرید و بعد بررسی نتیجه آن قدم اول را بردارید. نتیجه دلخواهتان را بشناسید – مهمترین دلیل برای گرفتن یک تصمیم در قدم اول این است که نیاز به یک نتیجه خاص است. مشکلی که معمولاً طی فرایند تصمیم گیری اتفاق می افتد این است که نتیجه دلخواه به طور کامل واضح نیست. باید بدانید که می خواهید تصمیمتان به چه نتیجه ای منتهی شود. یاد بگیرید با تصمیماتتان زندگی کنید – باید یاد بگیرید که تصمیمات بد را پشت سر بگذارید. وقتی تصمیمتان نتیجه ای که می خواهید را در بر داشت جشن بگیرید و از تصمیمات بدتان هم درس بگیرید. خیلی وقتتان را صرف تصمیمات بدتان نکنید و سعی کنید آنها را از فکرتان بیرون بیندازید و بعد به عقب برگردید و ببینید چطور می توانید تصمیم را مدیریت کنید که بهترین نتیجه را به دنبال داشته باشد. استیو ییتس در مجله شانس گفته است، "تاجران موفق وقت زیادی را صرف اندوه خوردن برای تصمیمات گذشته نمی کنند. اگر تصمیمی اشتباه از آب درآمد از آن سریع می گذرند. پس وقتی قرار است تصمیمی را سریع بگیرید و میدانید این امکان وجود دارد که اشتباه از آب دربیاید، بدترین کاری که می توانید بکنید این است که بنشینید همانجا و بترسید و امیدوار باشید. باید محکم باشید، جلو بروید و انجامش دهید." گرفتن تصمیمات مهم در زمان کم نیاز به قدرت و کنترل بیشتر در زندگیتان دارد. همچنین به این معناست که این فرصت را خواهید داشت که اطمینان دیگران را جلب کنید. اینکه بتوانید تصمیمات مهم بگیرید زندگی و کارتان را بهتر خواهد کرد. تصمیم گیری مهارتی است که برای موثر بودن در زندگی باید یاد بگیرید و وقتی دینامیک های تصمیم گیری را یاد بگیرید و چیزهایی که یاد گرفته اید را در زندگیتان پیاده کنید درست در مسیر موفقیت افتاده اید. [ سه شنبه 89/8/25 ] [ 9:37 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
قدرت کلمات: تاثیر الفاظ منفی بر سلامتی گفتگوی مثبت با خود رمز مقابله با الفاظ منفی درمورد خودتان است. کاملاً ثابت شده است که کلمات هم قدرت دارند و همه ما از تاثیر کلمات منفی بر افکار و اعمالمان آگاه هستیم اما همین الفاظ و کلمات منفی می توانند بر سلامت ما هم تاثیر بد بگذارند مگر اینکه شروع کنیم وقتی می خواهیم درمورد خودمان حرف بزنیم از الفاظ و کلمات مثبت استفاده کنیم. این کلمات منفی می توانند کاملاً وضعیت سلامتی، زندگی و دیدگاه شما را تغییر دهند. کافی است احساساتتان و این قدرت منفی با آن کلمات منفی ادغام شوند تا ببینید که چه فاجعه ای به بار می آورند! بله می توانند کاملاً سلامتی شما را به خطر بیندازند. آشیل، نمایشنامه نویس یونان باستان، نوشته است، "کلمات پزشک ذهن بیمارهستند." من هر روز سعی می کنم با بیمارانم درمورد تاثیر کلام مثبت بر وضعیت سلامتی و زندگیشان صحبت کنم. آیا تابه حال توجه کرده اید که کلمات چطور می توانند بر زندگی شما تاثیر بگذارند؟ کلماتی که بر زبان می آورید یا می شنوید چه معنا و مفهومی برایتان دارند؟ و از اینها مهمتر، کلماتی که درمورد خودتان استفاده می کنیم چه تاثیری بر شما دارند؟ نقل قول های معروف کلمات قدرت شفا، ویرانی و تغییر دنیای شما را دارند. جملات معروف زیر را خوب بخوانید و ببینید چطور این جملات توانستند دنیا را عوض کنند. "من یک رویا دارم.." "حقیقت این بر ما آشکار است: همه انسان ها یکسان خلق شده اند." "چهار قرن و هفت سال پیش، پدران ما ملتی را به وجود آوردند که آبستن آزادی بود و بر این اصل تکیه می کرد که همه انسانها برابر خلق شده اند." "تنها چیزی که باید از آن ترسید، خودِ ترس است." "اگر دروغی بگویید که به اندازه کافی بزرگ باشد و به اندازه کافی هم آنرا تکرار کنید، همه باور می کنند، حتی خودتان." کلمات قدرت دارند: گفتگو با خود برای موفقیت باقدرت ترین کلمات آنهایی هستند که هر روز با خودتان تکرار می کنید. منظور آن گفتگویی است که در طول روز با خودتان دارید. آیا تا به حال دقت کرده اید که چطور با خودتان حرف می زنید؟ من متوجه شده ام که مردم حرفهایی را به خودشان می زنند که هیچوقت به کس دیگری نخواهند زد. حرفهایی مثل، "من چاقم" یا "برای انجام اینکار به اندازه کافی باهوش نیستم". خیلی کم پیش می آید که از خودشان پیش خود تعریف کنند—همه ما سخت گیرترین منتقد خودمان هستیم. کلمات قدرتمندند و تاثیر چشمگیری روی سلامت ما دارند. آیا تابه حال شنیده اید که بگویید، "من وقت برای ورزش کردن ندارم" یا " فقط یک کلمه که کاری نمی کند". آیا معمولاً می گویید "خسته ام" یا "استرس دارم"؟ کلماتی مثل این همان احساس را در شما ایجاد می کند. این احساسات موجب رفتارهایی از طرف شما می شود که این احساسات منعکس می کند و بعد موجب تقویت این حس در شما می شود. اگر بگویید که خسته هستید، آنوقت کم کم احساس می کنید که خسته هستید. حس خسته بودن موجب رفتارهای کند از طرف شما می شود که به جای ایجاد انرژی، خستگی را در شما ایجاد خواهد کرد. چیزی که روی آن تمرکز می کنید، در شما رشد می کند. اگر بگویید که سالم نیستید، کم کم مشکلات جسمی پیدا می کنید و دنبال آن رفتارهایی که این وضعیت را نشان می دهد در شما ایجاد می شود. کلمات قدرت دارند: با کلمات خوب برای سلامتتان برنامه ریزی کنید کلماتی که استفاده می کنید مثل کدهای کامپیوتری می مانند که نرم افزار ذهن شما می شوند. شما با کلماتی که ادا می کنید مغزتان را برنامه ریزی می کنید. اگر از نتایجی که در زندگی می گیرید رضایت ندارید، باید برنامه ریزی نرم افزار ذهنتان را تغییر دهید. البته کشتن ویروس های این برنامه زمان می برد اما هدف این است که هوشیارانه تصمیم بگیرید که چه می خواهید، از کلمات و افکار متناسب با آن هدف استفاده کنید و بعد رفتارتان را هم از روی آن افکار دنبال کنید. بعنوان مثال، اگر می خواهید لاغر شوید، باید اول کلماتی که استفاده می کنید را تغییر دهید. گفتن "من چاقم" را دیگر کنار بگذارید. آن کلمات را با "من از اینکه دارم لاغر می شوم خیلی لذت می برم" یا "خیلی خوشحالم که دارم به وزن سلامتی ام می رسم". مکالماتی که در ذهنتان درمورد ورزش و تغذیه می شود را هم باید تغییر دهید. کلمات قدرت دارند: سالم حرف بزنید-سالم فکر کنید با خودتان مثبت حرف بزنید تا افکارتان هم مثبت شود. با خودتان فکر کنید، "افراد سالم به جای کیک شکلاتی سبزیجات می خورند" و "افراد لاغر بیشتر روزهای طول هفته را ورزش می کنند پس من هم از همین امروز به باشگاه می روم". همه افکاری را که با این هدف تناقض دارد را دور بریزید و افکاری را وارد ذهنتان کنید که رفتارهایی سالم در شما ایجاد کند. خودتان را فردی سالم بدانید و کلماتی سالم درمورد خودتان به زبان بیاورید و بعد رفتارهایی سالم در شما ایجاد خواهد شد. باور کنید که کلمات واقعاً قدرت دارند...
[ سه شنبه 89/8/25 ] [ 9:21 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
قابلیت های کلیدی نرم افزار PC Tools File Recover v8.0.0.39 :
[ یکشنبه 89/8/23 ] [ 2:9 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
آورده اند مردی بود که پیوسته تحقیق ِ مکرهای زنان می کرد و از غایت غیرت ،هیچ زنی رامحل اعتماد خود نساخت و کتاب " حیل النساء " (مکرهای زنان) را پیوسته مطالعه می کرد. روزی در هنگام سفربه قبیله ای رسید وبه خانه ای مهمان شد. مرد ِخانه حضور نداشت ولکن زنی داشت در غایت ظرافت ونهایت لطافت . زن چون مهمان را پذیرا شد با او ملاطفت آغاز نمود. مرد مهمان چون پاپوش خود بگشود وعصا بنهاد، به مطالعه کتاب مشغول شد. زن میزبان گفت: خواجه ! این چه کتاب است که مطالعه میکنی؟ گفت:حکایات مکرهای زنان است. زن بخندید وگفت : آب دریا به غربیل نتوان پیمود وحساب ریگ بیابان به تخته خاک ، برون نتوان آورد و مکرهای زنان در حد حصر نیاید . پس تیر ِغمزه در کمان ِابرو نهاد و بر هدف ِ دل او راست کرد واز در مغازلت و معاشقت در آمد چنان که دلبسته ی ِ او شد. در اثنای آن حال، شوهر او در رسید.. زن گفت : شویم آمد وهمین آن که هر دو کشته خواهیم شد . مهمان گفت:تدبیر چیست؟ گفت :برخیز و در آن صندوق رو . مرد در صندوق رفت. زن سرِ صندوق قفل کرد . چون شوهر در آمد پیش دوید و ملاطفت ومجاملت آغاز نهاد و به سخنان دلفریب شوهر را ساکن کرد. چون زمانی گذشت گفت: تو را از واقعه امروز ِ خود خبر هست؟ گفت نه بگوی. گفت: مرا امروز مهمانی آمد جوانمردی لطیف ظرایف و خوش سخن و کتابی داشت در مکر زنان و آن را مطالعه میکرد من چون آن را بدیدم خواستم که او را بازی دهم به غمزه بدو اشارت کردم ، مرد غافل بود که چینه دید و دام ندید. به حسن واشارت من مغرور شد و در دام افتاد .و بساط عشق بازی بسط کرد وکار معاشقت به معانقه (دست در گردن هم)رسید. ساعتی در هم آمیختیم! هنوز به مقام آن حکایت نرسیده بودیم که تو برسیدی وعیش ما منغض کردی! زن این میگفت و شوهر او می جوشید ومی خروشید وآن بی چاره در صندوق از خوف می گداخت و روح را وداع می کرد. پس شوهر از غایت غضب گفت: اکنون آن مرد کجاست؟ گفت:اینک او را در صندوق کردم و در قفل کردم... کلید بستان و قفل بگشای تا ببینی. مرد کلید را بستاند و همانا مرد با زن گرو بسته بودند(جناق شکسته بودند) و مدت مدیدی بود هیچ یک نمی باخت. مرد چون در خشم بود بیاد نیاورد که بگوید *یادم * و زن در دم فریاد کشید *یادم تو را فراموش . * مرد چون این سخن بشنید کلید بینداخت وگفت : " لعنت بر تو باد که این ساعت مرا به آتش نشانده بودی و قوی طلسمی ساخته بودی تا جناق ببردی." پس با شوهر به بازی در آمد و او را خوش دل کرد .چندان که شوهرش برون رفت ، درِ صندوق بگشاد و گفت: ای خواجه چون دیدی، هرگز تحقیق احوال زنان نکنی؟ گفت:توبه کردم و این کتاب را بشویم که مکر و حیلت ِ شما زیادت از آن باشد که در حد تحریر در آید. [ شنبه 89/8/22 ] [ 12:14 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 89/8/20 ] [ 10:16 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
|
|||||||||||||||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |