آرزوی پرواز | ||
تلخنــــــد نکته ها و پند ها چقدر خنــــده داره که [ سه شنبه 89/6/30 ] [ 11:30 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
از آن جا که همراهی با یک بانوی فوق العاده و جذاب می تواند صدمات زیادی برای قلب مردان به همراه داشته، مردان باید قبل از برخورد و علاقه مند شدن به بانوان زیبا خوب فکر کنند... [ شنبه 89/6/27 ] [ 3:27 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛. فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند. آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه. ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛. مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا" فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم. و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد. دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ....یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛ لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛ خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛ اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛ هوس به مرکز زمین رفت؛ دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛ طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد. و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک... همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید. نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد. دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام. اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود. دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق. او از یافتن عشق ناامید شده بود. حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است. دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد. شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند. او کور شده بود. دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمانکنم.» عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.» و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست. [ شنبه 89/6/27 ] [ 3:22 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
درست کردن عینک سه بعدی
با درست کردن یک عینک سه بعدی می توانید از تصاویر و فیلم های سه بعدی
فوق العاده جالبی که در اینترنت وجود دارند لذت ببرید. روش پیدا کردن اینگونه تصاویر و فیلم ها را در پایان توضیح خواهم داد. برای درست کردن این عینک به دو قطعه مقوای نازک و دو قطعه طلق نازک به رنگ های ابی و قرمز احتیاج دارید. این نوع طلق در بسته بندی گل ها و یا حتی شوکولات مورد استفاده قرار می گیرد و به راحتی قابل دسترس است.کیفیت طلق موجب شفافیت تصویر می شود. مطابق تصویر، ابتدا دو عدد قاب عینک را با کشیدن طرحی ساده
از مقوا تهیه کرده و سپس طلق ابی رنگ را در سمت راست و قرمز را در سمت چپ قرار داده و قاب ها را به یکدیگر بچسبانید که طلق ها بین .دو لایه قاب قرار گیرند در صورت داشتن ویندوز ویستا یا سوون به راحتی می توانید درایو سه بعدی ساز را نصب و تصاویر را سه بعدی ببینید.
[ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 10:46 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 1:20 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |