معلم ای حدیث آشنایی بهار عاطفه نور خدایی
طراوت بخش باغ باوری تو فروغ چشم مست ساغری تو
حضور سبز صبح نو بهاری طلوع مِهر را آیینه داری
به باغ آرزو سرو چمانی گلستان صفا را باغبانی
سراپا مست صهبای حضوری فروغ چشمه ی چشمان هوری
نگین خاتم اندیشه هایی تو مروارید دریای وفایی
دلت آیینه دار اختر عشق نگاهت آفتاب باور عشق
کلامت آیه های سبز ایمان حضورت چلچراغ قصر عرفان
الا ای قافله سالار امید! که دل را برده ای تا شهر خورشید
مرام انبیا شد پیشه ی چراغ راه دل اندیشه ی ت
تویی سنگ صبور غصه هایم هماره همدم و دردآشنایم
به محراب دلم نور خدایی نماز عاشقی را مقتدایی
تو تعبیر حضور نوبهاران شمیم دلکش گلهای باران
به دریای محبّت ناخدایی تو دل را تا به ساحل رهنمایی
تو شعر ناب هستی را سرودی مِی و مینا و مستی را سرودی
تویی زیباترین شعر بهارم تو را من عاشقانه دوست دارم
سرود سبز بارانی معلّم زلال چشمه ی جانی معلم
به دشت خاطرم زیبا غزالی صفای گلشن سبز خیالی
ز چشمانت حضور عشق جاری است هماره باغ رخسارت بهاری است
محبت زاده ی اندیشه ی توست وفا و مهربانی پیشه ی توست
برایم خوانده ای شعر صفا را حدیث عشق و ایمان و وفا را
ضریح چشمهایت بوسه فروغ دیده ات, نور نگاهم
دهد مستی به جانم چشم مستت فروشد باده روی مِی پرستت
تویی سرمست از مینای «کوثر» قدح نوش از شراب ناب باور
حسین عرشی «کوثر»
|